تبلیغات

موضوعات

درباره ما

    نگاهی متفاوت به ادبیات بلوج در جاسک ضرب المثل های بلوچی فرهنگ لغت بلوچی به فارسی و....

صفحات جانبی

امکانات جانبی

ورود کاربران

عضويت سريع

    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد

نظرسنجي

    آیا سایت جاسک نگر توانسته ،رضایت شما را کسب نماید؟

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 202
    کل نظرات کل نظرات : 29
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 2
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 47

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 134
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 123
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 17
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 21
    آي پي امروز آي پي امروز : 45
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 70
    بازدید هفته بازدید هفته : 964
    بازدید ماه بازدید ماه : 2,602
    بازدید سال بازدید سال : 21,505
    بازدید کلی بازدید کلی : 282,993

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 18.117.188.5
    مرورگر مرورگر : Safari 5.1
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز : شنبه 29 اردیبهشت 1403

پربازدید

تصادفی

داستان بلوچی-داستان دختری به نام مَیرُک

مَیرُک فرزند شاه محمد از طایفه رئیسی و یکی از خانواده های قدیمی ساکن در پیردان (بخش سرباز) است . نام مَیرُک در اصل کوتاه شده ی میرم خاتون است.او را میرگل هم می نامیده اند.در دیوان عزت نام او به شکل مهرک ،مهرگل و مهرجان نیز آمده است.   زیبایی مَیرُک در منطقه زبانزد همه بوده و با اینکه خواستگاران بسیاری از حکام و طوایف گوناگون داشته بوده ، هر کسی را پسند نمی کرده است .در آنجا رسم براین بوده است که از دختر نیز سوال می کنند که آیا خواستگار را به همسری خود قبول دارد یا نه ،حتی دیدن متقابل آنها را موافق و شرع می دانند.ملا فاضل (وفات ۱۲۳۲هجری شمسی ) ، از شاعران بزرگ بلوچ ،از طایفه رند و از اهالی مند که امروزه در بلوچستان پاکستان قراردارد،با شنیدن وصف زیبایی میرک برای خواستگاری به پیردان نزد پدر او شاه محمد می شتابد.    پدر مَیرُک نظر او را خواستار می شود،اما مَیرُک ملا فاضل را،به دلیل اینکه سن زیاد ی داشته و از سیمای خوشی نیز برخوردار نبوده است،نمی پذیرد.ملافاضل با اندوه فراوان به دیار خود باز می گردد و از آنجا به وسیله ی یک کپوت شعری عاشقانه برای مَیرُک به پیردان می فرستد که از اشعار زیبای بلوچی درباره ی مَیرُک است.               پس از ملا فاضل نوبت می رسد به ملا عزت پنجگوری ،از طایفه ی ملازهی ها و از اهالی پنجگور بلوچستان که آنجا نیز امروزه در بلوچستان پاکستان قرار دارد.برخلاف ملا فاضل،ملا عزت شاعری است جوان و خوش سیما.او نیز با شنیدن آوازه ی مَیرُک راهی پیردان می شود و هنگامی که سوار بر اسب از رودخانه ی نزدیک خانه ی مَیرُک می گذرد،با چند دختر در حال آبتنی روبرو می شود که میرک و چندتن ازخدمه ی او بوده اند.کنیزان می گریزند و میرک با چرخاندن بدن خود با موهای بلندش صورت و اندامش رامی پوشاند.                                                                       ملا عزت ،پس از اینکه از طریق اهالی روستا می فهمد این دختر همان مَیرُک بوده است ،شیفتگی اش دوچندان می گردد و به خواستگاری میرک می رود .شاه محمد(پدر مَیرُک)خبر خواستگاری ملا عزت شاعر جوان و خوش سیما را به مَیرُک می دهد و نظر او را در این باره می پرسد .                                                                                                    مَیرُک غلامانی را برای دیدن عزت می فرستد که از او نشانی هایی برایش بیاورند و پس از آن به ازدواج با عزت رضایت می دهد.در بلوچستان رسم است که پس از خواستگاری هدایایی از قبیل طلا و پول به عنوان نشانه به خانواده ی دختر می دهند تا تدارک چیزهای دیگر را ببینند.عزت نیز برای نشانه  بیست مثقال طلا و ده تومان پول به پدر او می دهد و برای آوردن لباس و طلا و جواهر و تدارک عروسی به دیار خود باز می گردد. از پیردان تا پنجگور با اسب چند روز راه است. در این مدت مَیرُک بیمار شده و درست شب پیش از بازگشت عزت به پیردان در می گذرد. هنگامی که عزت به پیردان می رسد صدای بیل و دیلم را از پشت مسجد می شنود .                                                                 وقتی سبب آن را جویا می شود به او می گویند که میرک در گذشته و در حال دفن کردن اویند. عزت گویی همه ی هستی اش را از او گرفته باشند، چنان آشفته و پریشان می شود که چند روز بر مزار او می گرید و سپس نا امید و در هم شکسته به موطن خود پنجگور باز می گردد.

نظرات شما دوستان عزیز پشتوانه راه ماست.


تاریخ ارسال پست: دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 1:35

مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


کد امنیتی رفرش